آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

 

 تعطیل :)

 

 

معرفی کتاب شعر

چند روز پیش به وبلاگ آقای دکتر بیات سر زدم و اینو دیدم که عینا کپی میکنم اینجا ٬ تا بخونیدش ٬ چون توی دو تا پست پشت هم بود و شاید که اول میرفتین دومی رو میخوندین ... بعد از خوندنش هم فکر کنم بد نیست که اگر کاری از دستتون بر میومد انجام بدید( البته اگه میخواین و اصولا به شعر علاقه دارید اونم از نوع معاصر.) ٬ شاید وبلاگ من کلا ۱۵-۱۰ نفر خواننده هم نداشته باشه ٬ ولی همین که به هر طریقی این موضوع رو با دوستان و خواننده های وبلاگتون در میون بذارید و ازشون بخواین که اونا هم همین کار رو بکنن ٬ فکر کنم  بد نباشه که همه حداقل یه بار اینو بشنون. :

 



یک پیشنهاد:

 

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد ......

 

یکی از واقعیت های تلخ در حال حاضر اینه که شعر و شاعر شدن با همه ی مشقات و مشگلاتی که داره، متاسفانه به خاطر دلائل زیادی رونق و رواج نداره که بارزترینشون کاهش مطالعه است و بالطبع کاهش تیراژ کتاب، تا جاییکه اکثر عزیزانی که موفق به نشر کتاب و مجموعه ی شعریشون میشن، مجبورن بهای دلداگی خودشونو به فرهنگ و ادب از جیب شخصی بپردازن و تاسف بار تر اینکه ماهها باید چشم بمالند تا آیا کسی این کتابارو بخره یا نه .که قطعا این روال چیزی نیس جز نابودی تدریجی شعر و ادب. وقتی تیراژ کتابی بین 1000تا 2000 نسخه است و اکثر اونا هم به فروش نمی رسن در حالیکه متجاوز از 5 الی 7 هزار وب ادبی داریم ،نشون میده که خود ما هم که دم از شعر و ادب می زنیم ،رغبتی به خوندن و خرید کتاب نداریم .وقتی خود ما نسبت به هم بی تفاوتیم از سایرین که تا خرخره غرق مشگلات اقتصادی هستن نباید توقع داشت . البته نمیشه اینجوری هم  قضاوت یه طرفه کرد . ولی در حال حاضر این حمایت صنفی یا گروهی یا هر اسمی که روش بذاریم، لازم و واجبه . اگه اثری درست  معرفی بشه و در عمل هم خوب باشه، حتما جای خودشو وا می کنه . اما این استارت باید از یه جایی زده بشه و به گمان این حقیر بهترین جا در حال حاضر معرفی کتب منتشر شده از طریق وبلاگ هاست، تا دوستان آشنایی اولیه رو پیدا کنن و سپس مسئله ی بعدی پخش اوناست که باز یه همیاری دیگه میخواد .با توجه به اینکه نسبت به همه ی عزیزانی که به این وب اظهار لطف داشتن خودم رو کمتر از همه دیدم و می دونم

اما حاضرم در حد مقدور، مجموعه های شعری دوستان و عزیزان رو دراین وب معرفی کنم(به صورت نقد،بررسی ساده ،نگاهی اجمالی و ...بسته به تمایل مولف ) .فلذا در صورت تمایل یک نسخه از مجموعه ی منتشر شده رو با آدرس و شماره ی تماستون به آدرس ذیل پست بفرمایین :

 

تویسرکان-صندوق پستی151- 65815

2- در پست قبل دوستان و عزیزان نکات ارزشمندی را متذکر شده بودند  که برای نمونه عبارتند از :

- با وجود اینترنت گرایش به کتاب کم شده

- بیشترین مشگل در توزیع کتابه

- دوستان شاعر گرایش و تمایلی به حمایت از هم ندارند

- کیفیت اشعار چاپ شده جوابگوی نیاز شعر دوستان نیست

- مشگلات و روال اداری چاپ کتاب

- نگاه کاسبکارانه ی فروشندگان کتاب به اثر شعری

- مشگلات اقتصادی مردم

- ..........

بدون شک نکات فوق و بسیاری از نا گفته های دیگه همه و همه باعث شده که این مشگل بوجود بیاد و بدون توجه به علت های ایجاد کننده نمیشه به راه حل مناسب رسید. در بسیاری از کشور هایی که در حال حاضر هم چندان پیشرفت چشمگیری از نظر اقتصادی ندارن گرایش به کتاب و کتاب خوانی با کشور ما تفاوت چشمگیری داره برای مثال :

دوریس لیسسینگ (برنده ی جایزه نوبل 2007):

*  اخیرا یکی از دوستانم که به زیمباوه سفرکرده بود ،تلفن زد و گفت، هنگامی که در زیمباوه بودم مردمان روستا سه روز غذا نخورده بودند، اما در مورد آموزش،یادگیری و تهیه کتاب و دسترسی به آن بحث و گفت‌وگو می‌کردن

و یا :

* جالب است بدانید که علاقه به کتاب و کتاب خوانی در هر جای آفریقا از کنیا تا جنوب آفریقا قابل مشاهده است.

و یا در کشور های امریکای لاتین که اگه از ما پیشرفت کمتری نداشته باشن بیشتر نیستن اما گابریل گارسیا مارکز و ...را به نوبل می رساند و ما با این همه سابقه ی ادبی و ادب پروری متاسفانه به اینجا می رسیم که نه تنها کاندید نوبل نداشته باشیم بلکه تیراژ کتابهامون هر روز کمتر و کمتر بشه .

به قول معروف : مستمع صاحب سخن را بر سر شوق آورد این یه رابطه ی دوطرفه است که بین مولف و خواننده باید برقرار بشه، اشکال از یک طرف باعث به هم خوردن این تعادل به ضرر همه ی جامعه میشه که به اصطلاح؛ این ساز صداش بعدا در میاد به شکل افولی در فرهنگ و ادب که ای بسا قابل جبران هم نباشه

برای معرفی کتب منتشر شده این حداقل کاری است که میشه از طریق وب انجام داد که با گسترش اون به سایر وب ها میشه از طریق وب هم مشگل توزیع رو برطرف کرد به این درصد ها دقت بفرمایید :

برای پخش کتاب اکثرا بین 30 -38 درصد قیمت پشت جلد رو برای دستمزد میخوان که 20 – 25 درصد رو به کتاب فروشی ها میدن

هزینه ی چاپ رو هم اگه به هزینه های فوق اضافه کنیم در نهایت اگه مولف بدهکار هم نشه شانس آورده !!!

(البته اگه جایی پیدا بشه که با نسیه کاری و... قبول کنه که کتاب تازه متولد شده رو پخش کنه )

با این تفاسیر شعر و ادب و نویسندگی یک کار حاشیه ای میشه نه کاری که محور اصلی و همه ی هم و غم مولف باشه که در مجموع همه ی این راه ها به اینجا ختم میشه که:

 برای فرهنگ و ادب الفاتحه

که نه من و نه شما هیچکدوم همچین روزی رو نمی خوایم شاهد باشیم.

 در حد مقدور همچنان با همه ی بی بضاعتی هام حاضرم کتاب دوستان و عزیزان رو در این وب معرفی کنم( ویا نقد بسته به تمایل مولف). تاانشاالله با یاری همه شما بزرگان کم کم شاهد تحولی تو قسمت کتاب و کتاب خوانی باشیم

در صورت تمایل کتاب تون رو به آدرس ذیل ارسال بفرمایین تا نسبت به معرفیش اقدام لازم انجام بشه :

 

 تویسرکان-صندوق پستی151- 65815

 

 

پانوشت ها :

*- این دوقسمت برگرفته شده از متن سخنرانی دوریس لیسسینگ است که در سایت آتی بان متن کامل اون درج شده .




پ ن : هنوز خودم هم نمیدونم که جوگیر شدم و دارم کار ادبی میکنم ٬ یا اینکه نه !  به هر حال اگر نظر و پیشنهاد خاصی هم داشتین که میخواستین مطرح کنید ٬ وبلاگ خودشون رو من لینک کردم به اسم معرفی کتاب ٬ در ثانی اشعار خود ایشون رو هم میتونید همونجا بخونید .

گ مثل گ** گیجه

چیز زیادی هم از آخرین پست نمیگذره ولی عجیب اینکه پنیر و سیانید پتاسیم و نیترو گلیسیرین هم هیچ کدوم نمیتونن کمک کنن اونی که میتونه هم ابا داره ازینکه بدون جنبیدن من کاری واسم بکنه منم چون هنوز نمیدونم اینجوری واسم بهتره یا اونجوری بر اینرسی و اونیکی که نمیدونم چی بود فکر کنم نیروی آستانه ی حرکت بود غلبه میکنم ولی بازم موکولش میکنم به هر وقت پا بده البته معضل والف هم مزید بر علته.

حالا تو این هاگیر واگیر دل مشغولی به نت هم شده راه گریز ! مسخره ترین گرفتاری ممکن همین بود.البته خوب من هم شخصیتم مسخره تر ازین حرفاست که بخوام واسه هر کاری دلیل داشته باشم ولی اگه راه داشته بدونم که بد نیست...هست ؟

پس اگه راه داره یکی به من بگه چه استفاده های مفیدی از چت و وبلاگ نوشتن و خوندن میشه کرد.

چند شب پیش تو آی آر سی سایت بدهی بودم که بحثی در گرفت مبنی بر اینکه اومدن به آی آر سی واسه ی  ٪ ۹۹ کاربرها کاری عبث و بیهوده است و تفریح و خستگی در کردن و اینا هم همش بهونه است و یه کاربر ۹ ساله ی اونجا میگفت تازه بعد از ۷ سال فهمیده باید چی کار کنه ! (ولی نگفت چی فهمیده) کل کل کردن و سر کار گذاشتن یه نفر علاف تر و چشم درد و ... از جمله ی دستاوردهای یه نفر آدم بی هدفه که ساعتی ۵۰۰ تومن خرج میکنه ! حالا پولش هم گیریم که به درک وقت و انرژی زیادی رو تلف میکنه.

خیلی کارت درست باشه یه بحث فلسفی راه میفته و یکی دو تا حرف مفت و به درد نخور هم با همه ی امواج منفیش می یاد و میره تو مخت و بسته به اینکه چقدر لا ابالی بودن یا نبودن یه مدتی تبدیل میشی به یه چیز دیگه.

و البته من با کسی کاری ندارم و همه ی این اسامی که در ادامه میخونید رو از خودم بهتر میدونم که باز یه دلیلی هر چند بیخود واسه ی این کارشون پیدا کردم ولی خودم فکر میکنم نکنه من میخوام همه ی اون چیزایی که نیستم رو تو دنیای مجازی داشته باشم و خلاصه یه جور خود ارضایی مذبوحانه راه انداختم و ... اما اگه اینطوری باشه که واقعا موجود بد بختی هستم نه به خاطر نفس عمل بلکه به این دلیل که این علیرضایی که اینجا درست کردم به لعنت خدا هم نمی ارزه. تازه کسی که اینجوری برخورد کنه آدم صادقی نیست و عقده ایه و تو سری خوردست و ... ولی آیا من که یک عارف واصل و دلسوخته و شیر بیشه ی تحقیق هستم اینجا چی کار دارم ؟

همین یاهوی خودمون جدای از تبلیغات و شاپینگ (این ترم زبان تخصصی داشتم ) و ... از فروش آمار موتوسرچش کلی درآمد داره ! یعنی اینکه میتونه اطلاعاتی رو از کل دنیا از کل یه قاره و ... در اختیار بذاره و باز همین مطلب یعنی اینکه میتونه اطلاعات اینور دنیا رو بفروشه به اونور دنیا .کسانی هم که مشتری این آمار و اطلاعات هستن همه چی دارن به غیر از وبلاگ ! حالا پیدا کنید استفاده ی درست از چت و وبلاگ.

آیا وبلاگ به من انگیزه میده ؟ آیا وبلاگ به من جهت میده ؟ آیا وبلاگ روابط منو گسترش میده ؟

از خادم الرضا شروع میکنیم چون اول همه سر و کله ی ایشون پیدا میشه ! سلام...حالا که ادعای جد و جهد داری مبنی بر اینکه پست پر محتوا بذاری و ... آخرش که چی ؟ بعدش چه احساسی داری ؟ اینا میره جزو رزومت ؟ نخ سوزن که یه پست عقیدتی بذاری و فکر کنی چه آدم فهمیده ای در دین هستی و ...

یه دسته ی دیگه هم کسانی هستن که اومدن به خیال خودشون سفر خلق در خلق و مبلغ روش فکریشون هستن مثل همین عمو توحید خودمون(حتی به خودش زحمت نمیده الان بگه من اینجوری فکر نمیکنم و سفر خلق در خلق کدومه و نهایتا یه گل میذاره میره...)که بگو ببینم اگه خدا خودش هدایت میکنه این وبلاگ واسه چیته ؟ اگه مبلغ هم باید باشه پس چرا هیچی رو تا نگم نمیگی و همه چیزو خودم باید پیدا کنم ؟

وبلاگ آموزشی چگونه یک پسر موفق باشیم هم تو همین مایه هاست و همه چیز ازون فیلم راز که تلویزیون پخش کرد شروع شد...من نمیفهمم فرق اینجور اعتماد به نفسهای کاذب که باعث و بانیش همین نت وورکهای مارکتینگ بودن به چه دردی میخوره ؟ اصلا نمیشه که همه موفق باشن...همیشه یه سری بقیه رو پله کردن رفتن بالا...هر جا پیروز هست شکست خورده هم ناگزیر هست ... که موفقیت اونم تو این دوره زمونه بدون پشت هم اندازی ذاتا امکان داره ولی وقوعا نه.

در مورد وبلاگهای عشقی هم محض عوض شدن ذائقمون باید بگم طرف میاد چهار خط شعر میذاره و بعدش پونصد نفر میان کامنت میذارن که به به روحمون تازه شد.

اگرم کسی اعتقاد داره که من اهدافم رو مینویسم و نمیدونم باید بنویسم تا تخلیه بشم و افکارم رو روی کاغذ میارم و ثبت و ضبط میکنم هم مگه کامپیوترش نت پد نداره ؟

پ ن ۱ : کلا هر چی دل مشغولی بیاره مفت نمی ارزه.

 پ ن ۲ : بله ! همشو خودم گفتم لطفا سوال نفرمایید.

پ ن ۳ : خطاهای نحوی و معنایی عمدیه اینم سوال نفرمایید.

پ ن ۴ : جنبه داشته باشین مخصوصا سومیه...اون سری قهر کرده بود میگفت من دیگه اینجا نمیام گفتم شاید دوست نداشته باشی لینک ندادم به وبلاگت.