آتشخانه ی بهشت
آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟آتشخانه ی بهشت
آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟شرح پریشانی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین با خته دیوانه ی رویی بودیم بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی ورعنایی او داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بس که دادم همه جا شرح دلآرایی او شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سر گشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر که دهم جای دگر دل به دلآرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهد بود
پیش او یار نو و یار کهن هردو یکیست حرمت مدعی و حرمت من هر دو یکیست
قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دو یکیست نغمه ی بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
زاغ را مرتبه ی مرغ خوش الحان نبود
چون چنین است پی کار دگر باشم به چند روزی پی دلدار دگر باشم به
عندلیب گل رخسار دگر باشم به مرغ خوش نغمه ی گلزار دگر باشم به
نو گلی کو که شوم بلبل دستان سازش
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
آنکه بر جانم ازو دم به دم آزاری هست میتوان یافت که بر دل ز منش باری هست
از من و بندگی من اگرش عاری هست بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در این شهر کسی
بنده ای همچو مرا هست خریدار بسی
مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه ی درد بریدیم بس است
قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است
بعد از این ما و سر کوی دلآرای دگر
با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است این برود چون نرود
چند کس از تو و یاران تو آزرده شود
دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
ای پسر چند به کام دگرانت بینم سر خوش و مست ز جام دگرانت بینم
مایه ی عیش مدام دگرانت بینم ساقی مجلس عام دگرانت بینم
تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند
چه هوسها که ندارند هوسناکی چند
یار این طایفه ی خانه بر انداز مباش از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
می شوی شهره به این فرقه هم آواز مباش غافل از لعل حریفان دغا باز مباش
به که مشغول باین شغل نسازی خود را
این نه کاریست مبادا که ببازی خود را
در کمین تو بسی عیب شماران هستند سینه پر درد ز تو کینه گزاران هستند
داغ بر سینه ز تو سینه فگاران هستند غرض اینست که در قصد تو یاران هستند
باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری
واقف کشی خود باش که پایی نخوری
گرچه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت
حاش لله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند
وحشی بافقی
پ.ن ۱ : در نمازم طی یه جهش عصبی خم ابروی تو بر یاد آمد و همون موقع حالتی رفت که محراب به فریاد آمد و بعدش همش یه لحظه از فکرم گذشت که من که ازت جدا نمیمونم٬تا طبقه ی هفتم آسمون هفتم٬ میام و ته دلم خوشحال بودم که آسمون هفتی میشم و دو و سه نمیمونم(استفاده ی ابزاری از عشق موهوم)٬ بعد گفتم چرا انقدر زجر میدی بابا٬ غرور مرور نمونده واسما٬ گریمونو در آوردی٬گفتی که تو همین دنیا پیش من نیستی میخوای اون ور با من باشی ؟ تو دنیا تحویلت نمیگیرم میخوای آخرت تحویلت بگیرم ؟ واسه ی دنیا و آخرتت منو میندازی وسط ؟! برو یکی دیگه رو پیدا کن٬در نفی خود دان کار من٬برو این دام بر مرغی دگر نه٬از تو گنده تراش تو صفن٬در میان پختگان عشق من خامی هنوز٬در مورد گریه هم٬گریه ی تو و بابا و ننه و جد آباتو با همه ی خیل جن و انس از ازل تا ابد به اضافه ی جمیع ملائکه و انبیا و رسل و آسمونا و زمین و مافیهم٬به گریه های من در .
منم کاسه کوزه رو جمع کردم اومدم پست بذارم.
پ.ن ۲ : به خدا بگین کم کم وقتشه که شروع کنه منو آدم کنه٬البته هنوز بهش نگین یا حالا یا هیچوقت٬هر موقع به اون مرحله رسیدم میگم اینم بهش بگین.
پ.ن ۳ : این وبلاگ نویسی هم شده دردسر ٬ وسط حال و حول باید فکر کنی چه جوری احساسات رو در قالب کلمات بریزی٬کار درست رو حافظ میکرد٬نمیخواست ردی ازش باقی بمونه٬این چهار تا شعرم بعدا جمع آوری کردن.(حالا بگین چرا حافظ میشه ولی مولوی نمیشه ! )
به من بگو چرا...
یه پست میخواستم بذارم که توش خیلی چرا داشت٬و من نمیدونستم از بین این همه چرا کدومش مهمتره که با اون شروع کنم٬خلاصه با شروعش مشکل داشتم٬پس رفتم سراغ وبلاگ مورد علاقمو یه کامنت مفصل خودخواهانه(معذرت میخوام)
توش گذاشتم و خواستم یه شبه کل وبلاگش رو بخونم٬با اینکه ممکن بود نظرم در موردش عوض بشه٬ ولی چون کرم داشتم ٬باید این کار رو میکردم و کردم٬ ولی هر بار که کل آرشیو رو باز میکردم٬ کامپیوتر هنگ میکرد٬ سه بار ری استارت کردم٬ ولی باز هنگ کرد٬ منم نا امیدانه ساعت 3:10 دقیقه ی شب بیخیال شدم و رفتم خوابیدم. الان ساعت 4:30 بیدار شدم یه جن عوضی اومد بیدارم کرد الانم رفته ولی کار خودش رو کرد دیگه٬دیگه خوابم نبرد.چرا به روزمرگی افتادم ؟! چرا یه ماه رمضون طلایی به یه عید فطر گند ختم میشه ؟! چرا یه هفته پشت سر هم آدم نیستم ؟! چرا آواز دهل شنیدن از دور خوش است ؟! چرا همه ی دور و بری هام فکر میکنن عاشقن ؟! چرا من فکر میکنم نیستن ؟! چرا من انقدر بی سوادم ؟! چرا من مجبورم وارد اجتماع بشم ؟! چرا من سر کلاسهای دانشگاهم نمیرم ؟! چرا من صبح تا شب خوابم ؟! چرا من شب تا صبح بیدارم ؟! چرا من برای اینکه یکی رو حفظ کنم ٬باید جلوش کم بیارم ؟! چرا میرم کامنتهای مردمو تو وبلاگشون میخونم ؟! چرا واسه هر کی که یه جا یه کامنت قشنگ گذاشته باشه٬ یه کامنت قشنگ میذارم ؟! چرا من بویی از عزت نفس نبردم ؟! چرا من یه وبلاگ دارم ؟! چرا من این دنیای مجازی رو دوست دارم ؟! چرا شیطون این همه به من گیر میده ؟! چرا من باید بترسم که محرم بشه و کسی منو تحویل نگیره و تو ضمیر ناخودآگاهم دوست داشته باشم ٬یه جور خوب٬ با یه بهونه ی خوب ٬باهاش روبرو نشم ؟! چرا من محرم میخوام با قمه کلمو بترکونم ؟! چرا من باید ادامه تحصیل بدم ؟!چرا هیچ کس فکر نمیکنه که به جای روانشناس٬ ممکنه روانی باشه ؟! چرا یه روز صبح نمیتونم با اسب و زره و شمشیر برم بیرون٬ همه ی حیوونارو بکشم ؟! چرا من شیپیش های تنم رو هم نمیتونم بکشم ؟! چرا من این دوره زمونه رو انتخاب کردم ؟! چرا من آن ندارم ؟! چرا من حتما باید یه پخی بشم ؟! چرا همه ی استعدادهای من ناشکوفان ؟! چرا من به اونی که توش استعداد دارم٬ علاقه ندارم ؟! چرا علائق من هویدا نیستن ؟! چرا کسی منو نمیخره ؟! چرا عنایات رو من اثری نداره ؟! چرا من انقدر باید بیام و برم ؟! چرا من الان طبقه ی هفتم آسمون هفتم نیستم ؟! چرا من خواب اونجا رو هم نمیبینم ؟! چرا عمه ی من فارسی بلد نیست ؟! چرا من چهل روزه سیب نخوردم اما هنوز نمردم ؟! چرا من ظاهرم از باطنم بهتره ؟! چرا من باطنم از ظاهرم بدتره ؟! چرا فقط یه بار٬ اونم٬ فقط یه جمله ؟! چرا امرشان را جز سه کس تاب نمی آورد٬ پیغمبر مرسل(313 تا)ملک مقرب(4 تا) و مومن امتحان شده ؟! چرا 123687 تا پیغمبر دیگه نمیتونن ؟! چرا با این حال یه سری احمق مضحک انقدر ادعاشون میشه ؟! چرا من باید بتونم ؟! چرا مخم داره میترکه ؟! چرا احمق ترین آدمی که تا حالا دیدم خودمم ؟! چرا وقتی چشم به تاریکی عادت میکنه٬ مردمکش گشاد میشه ؟! چرا صبحها همت انقدر ترافیکه ؟! چرا من واسه خون خودم٬ ارزش قائلم ؟! چرا قدیما هم سن های من هر کدوم هشت تا بچه داشتن ؟! چرا بقیه ی این چراها رو وقتی میجوشید ننوشتمشون ؟! چرا من دوباره سعی نکردم بخوابم ؟!
پ.ن 1 :ساعت 5:30 شد٬ ساعت 8 کلاس دارم٬ هوا هم سرده اگه بارون بیاد از الان بگم نمیرم.
پ.ن 2 : اینارو چند روز پیش نوشتم٬ ولی الان منتشرشون میکنم ٬خیلی هم خوب شد چون کلی سانسورشون کردم و خود سانسوری کاریه که من بهش اعتقاد راسخی دارم. اینم گفتم که فکر نکنید عمدا نامفهوم مینویسم ها ! من جواب رو نمیدونم شما هم سوال رو.(اصلا کسی هم مگه تا اینجا میخونه ؟! چرا ؟!)
اختلالات شخصیت
به نام خدا و با سلام خدمت خوانندگان گرامی و عزیز٬ امیدوارم که حالتون خوب باشه توجه شما رو به اختلالاتی که بنده در این چند وقته به صورت خود تشخیصی در خودم مشاهده کردم٬ جلب مینماید :
اختلالهای شخصیت بر اساس شباهتهای توصیفی ٬ به سه دسته ی عمده تقسیم بندی میشن :
1.اختلالهای شخصیت PARANOID PERSONALITY DISORDER و SCHIZOID و SCHIZOTYPAL
افراد مبتلا به این اختلالها اغلب غیر عادی یا عجیب به نظر میرسن.
2.اختلالهای شخصیت ANTISOCIAL و BORDERLINE و HISTRIONIC و NARCISSISTIC
افراد مبتلا به این اختلالها اغلب نمایشی هیجانی یا دمدمی به نظر میرسند.
3.اختلالهای شخصیت AVOIDANT و DEPENDENT و OBSESSIVE-COMPULSIVE
دسته ی سوم رو در بر میگیرن که افراد مبتلا به این اختلالها اغلب مضطرب و بیمناک به نظر میرسند.
(یا ترکیبی از این سه تا...)
اختلال شخصیت پارانویایی(PARANOID PERSONALITY DISORDER) : شامل الگویی از عدم اعتماد و سوء ظن ، به گونه ایست که انگیزه های دیگران به عنوان انگیزه های کینه توزانه تصور میشود.--> میخوان منو استثمار کنن ، فریبم بدن بهم آسیب بزنن٬ به وفاداری و نیت دوستم حسن کلاغ شک دارم ٬باید کاراشو زیر نظر بگیرم ٬بالاخره مچشو میگیرم ٬واسه من مطالب عرفانی بلغور میکنه ؟! اما از اینکه انقدر واسم وقت میذاره خیلی تعجب میکنم٬حتما بیکاره ! نه باهاش صمیمی میشم ٬ نه بهش اطلاعات میدم ، اصلا اطلاعات شخصیه من به درد کسی نمیخوره ، به درد خودمم نمیخوره ، به هر حال عقل حکم میکنه که اون یه تهدید بالقوه است.از اول باهاش سرد برخورد میکنم راهشو بکشه بره ، به بد کسی گیر دادی کلاغ ، من عینی نگر و منطقیم ...
اختلال شخصیت اسکیزوئید(SCHIZOID) :شامل یک الگوی کناره گیری از روابط اجتماعی و دامنه ی محدود بیان هیجانی است.-->کسی لیاقت منو نداره٬ نه تو خونه آرامش دارم نه بیرون ٬دیگه تنهائی شب عادتمه٬ بهترین همدمم هم تیک تیکه ساعتمه٬نیشتو ببند بچه ٬اه٬ از کرکره خنده و جلف بازیات متنفرم٬ من با همین وقارم این همه کشته مرده پیدا کردم دیگه٬ میمیک فقط جدی ٬همه میگن من خیلی آرومم ولی از درون دارم میترکم ٬وقتی عصبانیم ٬عصبانیم ٬ولی نمیذارم کسی بفهمه ٬پاچه بگیرم خوبه ؟! خدایا دارم دیوونه میشم ٬به اینجام رسیده٬ من چرا اینجوری شدم؟ از هیچی لذت نمیبرم ٬دلم به همین یه دونه محرم اسرارم خوشه٬ ازم نگیرش...
اختلال شخصیت اسکیزوتایپی(SCHIZOTYPAL) : شامل الگویی از ناراحتی حاد در روابط صمیمانه٬ تحریفهای شناختی یا ادراکی و رفتارهای عجیب و غریب است.(تحریف شناختی و ادراکی٬ یعنی تفسیر نادرست داشتن از حوادث و رویدادهای علی بیرون که برای طرف٬ معنای مخصوص و غیر عادی داشته باشد.)-->حالا که فکر میکنم از 6-5 سال پیش اینجوری شدم٬ شاید عیب باشه ولی من این طوریم٬ حال و حوصلشو ندارم ٬کم ظرفیت هم خودشه٬ با اون دماغ پیشرفتش٬ وقت فال طاروتم هم که امروزه٬ البته حس ششمم بهم میگه که این کار شدنیه٬ حالا این فال رو هم میگیرم عددش رو هم در میارم.
[زییییییینگ]
-الو بفرمایید.
-سلام چه طوری یا نه ؟
-به به٬ سلام٬ حسن گلاب خودم.
-خوبی ؟ نجور سن ؟(بالهجه)
-مرسی چخ ممنون.(بدون لهجه)
-چه خبر ؟
-دسته تبر ٬خیلی بی معرفت شدی.
-گرفتارم جون داداش.
-اتفاقا الان داشتم به تو فکر میکردم٬ همین باعث شد بهم زنگ بزنی٬ وگرنه سال به سال که سراغ ما رو نمیگیری...الخ
هر موقع این گربه سیاهرو من صبح تو کوچه دیدمش کل روزم خراب شد٬ باید بگیریمش ببریم تو بیابونی جایی گم و گورش کنیم ٬ولی خودمونیم این حسن هم حق داره ها٬ یکی مثل منو از کجا میخواد پیدا کنه ؟من متفاوتم٬ هر کسی منو نمیفهمه٬ واسه همینه که با هیچ جمعی حال نمیکنم دیگه ! من اصلا باهاتون جور نیستم ٬نمیام٬ من یکی رو میخوام که سبکه حرف زدن منو بشناسه ٬یه آدم باهوش تو شما پیدا میشه ؟...
اختلال شخصیت مرزی(BORDERLINE) : شامل الگویی از بی ثباتی در روابط بین فردی ٬خود انگاری(self-image) ٬عواطف و تکانشگری بارز است.-->مگه من چی کار کردم که بدشون اومد ؟! ٬حتما یه برنامه میچینم دعوتشون میکنم از دلشون در میارم٬ هر چی زنگ میزنم بر نمیداره ! مگه میسد کال نمیفته ؟ حتما میخواد بپیچوندم٬ داره میگه برو دیگه٬ سیریش نشو ٬حتما یه اشکالی تو من هست ٬درست موقعی که بهش احتیاج دارم نیست٬ همیشه همینجوری بوده٬ امشب ازون شباست ها ٬تحمل تنهایی رو ندارم٬ درسته ما تازه با هم آشنا شدیم٬ ولی میخوام بهتر بشناسمت ٬ببین با من راحت باش بذار منم باهات راحت باشم٬ میخوام بیشتر با هم باشیم٬ یه سوال خصوصی بپرسم ؟؟ روی تو یکی یه جور دیگه حساب میکردم ٬اون کارایی که من واسه تو کردمو٬ واسه برادرم نمیکنم٬ ولی توی خر نمیفهمی٬ تا حالا فکر میکردی بهت نیاز دارم ؟ ازین به بعد مثل خودت باهات رفتار میکنم ببینی بی محلی چه مزه ایه٬ناراحتم نباید بشی چیزی که عوض داره گله چی ؟ نداره ٬من حرفامو میزنم٬ خودم رکم از آدمای رک هم خوشم میاد ٬از حسن کلاغم خوشم میاد...
اختلال شخصیت نمایشی(HISTRIONIC) : شامل الگویی از بزرگ منشی ٬ نیاز به تحسین و فقدان همدلی است.-->بابا قوری چه جوری نگاه میکنه ! ولی بچه ها ما هم معرکه گرفتیما ! آره امروز بچه ها رو تو دانشکده جمع کرده بودم٬ مثل همیشه داشتم واسشون درافشانی میکردم ٬یهو این میرزا پشم الدین پالاز موکت٬ سرشو از تو دفترش کرده بیرون با چشماش داره میخوردم٬ گل جمعتون منماااا٬ باز یادت رفت رئیس کیه ؟٬ اصلا میخوای یه خاطره تعریف کنم ؟ یه روز تو محل با بچه ها داشتیم میچرخیدیم٬ یهو آرنولد اومد٬ گفتم بچه ها باز این سیریش اومد ٬معلوم نیست چی میخواد٬اومد جلو گفت٬ کالیفرنیا آتیش گرفته همه معطل توییم٬ میای خاموشش کنی ؟منم گفتم٬ ها٬ بچه ها شما برین من الان میام٬ خلاصه رفتم آتیشو قهرمانانه خاموش کردم و اومدم اینجا ببینم شما خوب هستین٬ در سلامتیه کامل به سر میبرین٬ هو ؟کیف لوازم آرایشش هم که دیگه نگو ٬یه روژ لب مایع مای خریده جیگری ٬شیطون بلا و طناز جمع کیه ؟ تظاهر و زود باوری٬ نظرات چرت و بدون دلیل٬ دوست دارم شک کنم و سریع مجاب شم ٬به همه میگم عزیزم٬ معمولا نقش بازی میکنه ٬نقش قربانی یا نقش شازده خانوم٬ ژست خود کشی رو دوست دارم٬ تلقین پذیر...
اختلال شخصیت ضد اجتماعی(ANTISOCIAL) : شامل الگویی از تخلف از قوانین و نادیده گرفتن حقوق دیگران است.-->کشته باد همه ی فرزندان آدم٬ گرگ نباشی پارت میکنن ٬بهترین چیزی که از زندگی یاد گرفتم تقلب و پشت هم اندازی بوده٬ من خیلی زود بزرگ شدم ٬از 15 سالگی استقلال فکری داشتم٬ از هر چی بچه سوسوله متنفرم ٬سیرابی برگشته به من میگه این طرز حرف زدن در شان تو نیست٬ آش و لاش٬ یه شب که بازداشتگاه بخوابی عصمتت به ... بره٬ آدم میشی ٬هر چه پیش آید خوش آید٬ ما که خندون میرویم٬ حسن خونه مجردی سراغ نداری ؟ واسه اجاره میخواما نه خرید ٬همه ی سی جی بازا ٬عشق سرعتا٬ هر کی به حسن چپ نیگا کنه دیگه نکنه ٬بالاخواش منم ٬این مرتیکه ی اوستوراخچی هم که هی زرت زرت زنگ میزنه دنبال طلبشه از رو ا....ش بلند شده اومده واسه من قد قد میکنه٬ زندگی پر از بی عدالتیه ٬خلایق هر چه لایق٬ آخرش اینجوری میشد٬ بچه ها بریم این یارو جدیدرو یه کم اسکلش کنیم بخندیم ٬اینجور کارا در حد من نیست٬ من با این عظمتم واستم فروشندگی کنم ؟...
اختلال شخصیت وابسته(DEPENDENT) : شامل الگویی از رفتار سلطه پذیری و وابستگی مربوط به یک نیاز افراطی به تحت حمایت قرار گرفتن است.-->ترس از جدایی٬ بدون کمک دیگران زندگی امکان نداره٬ همین که بدونم فلانی هم هست بهم اعتماد به نفس میده ٬امروز کدوم پیرهنم رو بپوشم ؟ ممکنه بارون بیاد ؟ نه ؟ چتر بردارم ؟واسم یه قانونه و بدون اثبات قبولش میکنم : دیگران بهتر از من کار میکنن ٬تواضع بیش از حد مانع از طرد شدنه ٬همیشه موافقم ٬نه نمیگم٬ وقتی تنهام ترسو میشم...
اختلال شخصیت وسواسی-جبری(OBSESSIRE-COMPULSIVE) : شامل الگویی از اشتغال ذهنی نسبت به نظم و ترتیب٬ کمال گرایی و کنترل است.-->توجه زیاد به قواعد٬ جزئیات بیهوده ٬روشها و فهرستها٬ معتاد به برنامه ریزی ٬تا جایی که فقط احساس کنن کنترل همه چیز دستشونه٬ حتی اگر هدف اصلی رو گم کنن٬ دید میکروسکوپی ٬تکرار مکررات٬ دشمن رفیق بازی و تفریح٬ وقت طلاست ٬جدی و دگم در ارزشهای اخلاقی٬ هیچی رو دور نمیریزن٬ چون هر چیز که خار آید روزی به کار آید٬ انبار پر از خنزر پنزر٬ بعضی وقتا خسیس ٬پول جمع کن واسه روز مبادا٬ همه ی کارهامو خودم انجام میدم٬ به کسی کاری نمیسپارم٬ مگر اینکه قبلش امتحانشو پس بده..
اختلال شخصیت اجتنابی(AVOIDANT) : شامل الگویی از باز داری اجتماعی احساس بی کفایتی و حساسیت بیش از اندازه به ارزیابی منفی است.-->ترس از شکست و انتقام و عدم تایید٬ دنبال شغلهای بی دردسر ٬فعالیت گروهی ندارن٬ مگر اینکه چه جمع صمیمی و با محبتی پیدا بشه٬ خجالتی٬ آروم٬ خوددار٬ نامرئی ٬بنا رو بر اشتباه خودشون میذارن ٬پس ترجیح میدن هیچی نگن٬ عزت نفس پایین٬ در برخورد اول کمرو ٬زندگی بدون ریسک...
اختلال شخصیت خود شیفته(NARCISSISTIC) : شامل الگویی از بزرگ منشی نیاز به تحسین و فقدان همدلی است.-->احساس اهمیت ٬مغرور٬ ادعا٬ اگه ازشون تعریف نکنی تعجب میکنن٬ عجب و کبر٬خیال پردازی درباره ی موفقیت و استعداد و زیبایی ٬مقایسه با افراد مشهور٬ سعی میکنه با افراد و نهادهای سطح بالا ارتباط داشته باشه٬همیشه حق داره ٬استثمار گر٬ ساز مخالف٬ احساس تاسف واسه آدمایی که فکر میکنه بهش حسادت میکنن...
پ.ن 1 : هیچ انسانی رو پیدا نمیکنید که خالی از صفات خوب و بد باشه٬ که این صفات الگوهای پایداری از ادراک و برقراری ارتباط با دیگران ٬و تفکر درباره ی محیط پیرامون و خود شخص است.(جنود عقل و جهل٬ پست اول)
پ.ن 2 :وقتی صفات شخص(صفات شخصیت) انعطاف ناپذیر و ناسازگار بشه و موجب اختلال قابل ملاحظه در کارکرد و پریشانی ذهن طرف بشه میشه اختلال شخصیت.
پ.ن 3 :اینها تازه اونایی بود که من قبول دارم دارم (روان نژندی) روان پریشی ها بمونه.
پ.ن 4 :وقتی فردی یک اختلال مزمن روان پریشی مثل اسکیزوفرنی داره که یک اختلال پیشین شخصیت مثل اسکیزو تایپی اسکیزوئید و پارانویی(3 گروه اول پست) قبلش داشته باشه.(پیش مریضی)