آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

حدیث جنود عقل و جهل

سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و جمعى از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید، سماعه گوید من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما به ما فهمانیده‏اید نمى‏دانیم. حضرت فرمود: خداى عزوجل عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است پس بدو فرمود: پس رو او پس رفت سپس فرمود پیش آى پیش آمد خداى تبارک و تعالى فرمود: ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم سپس جهل را تاریک و از دریاى شور و تلخ آفرید به او فرمود پس رو پس رفت فرمود پیش بیا پیش نیامد فرمود: گردن کشى کردى؟ او را از رحمت خود دور ساخت سپس براى عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد. چون جهل مکرمت و عطاء خدا را نسبت به عقل دید دشمنى او را در دل گرفت و عرض کرد پروردگارا این هم مخلوقى است مانند من. او را آفریدى و گرامیش داشتى و تقویتش نمودى من ضد او هستم و بر او توانایى ندارم آنچه از لشکر به او دادى به من هم عطا کن فرمود بلى مى‏دهم ولى اگر بعد از آن نافرمانى کردى ترا و لشکر تو را از رحمت خود بیرون مى‏کنم عرض کرد خشنود شدم پس هفتاد و پنج لشکر به او عطا کرد. و هفتاد و پنج لشکرى که به عقل عنایت کرد (و نیز هفتاد و پنج لشکر جهل) بدین قرار است:
نیکى و آن وزیر عقل است و ضد او را بدى قرار داد که آن وزیر جهل است؛
و ایمان و ضد آن کفر؛
و تصدیق حق و ضد آن انکار است؛
و امیدوارى و ضد آن نومیدى؛
 و دادگرى و ضد آن ستم؛
 و خشنودى و ضد آن قهر و خشم؛
 و سپاسگذارى و ضد آن ناسپاسى؛
 و چشمداشت رحمت خدا و ضد آن یأس از رحمتش؛
 و توکل و اعتماد به خدا و ضد آن حرص و آز؛
و نرم دلى و ضد آن سخت دلى؛
 و مهربانى و ضد آن کینه توزى و دانش و فهم و ضد آن نادانى؛
 و شعور و ضد آن حماقت؛
و پاکدامنى و ضد آن بى‏باکى و رسوائى
 و پارسائى و ضد آن دنیا پرستى؛
 و خوشرفتارى و ضد آن بدرفتارى؛
 و پروا داشتن و ضد آن گستاخى؛
 و فروتنى و ضد آن خودپسندى؛
 و آرامى و ضد آن شتابزدگى؛
 و خردمندى و ضد آن بى‏خردى
 و خاموشى و ضد آن پرگوئى؛
و رام بودن و ضد آن گردنکشى؛
 و تسلیم حق شدن و ضد آن تردید کردن،
و شکیبایى و ضد آن بى‏تابى؛
و چشم پوشى و ضد آن انتقامجوئى؛
و بى‏نیازى و ضد آن نیازمندى؛
 و به یاد داشتن و ضد آن بى‏خبر بودن؛
 و در خاطر نگه داشتن و ضد آن فراموشى؛
و مهرورزى و ضد آن دورى و کناره‏گیرى؛
 و قناعت و ضد آن حرص و آز؛
و تشریک مساعى و ضد آن دریغ و خوددارى؛
 و دوستى و ضد آن دشمنى؛
 پیمان دارى و ضد آن پیمانشکنى؛
 و فرمانبرى و ضد آن نافرمانى
سرفرودى و ضد آن بلندى جستن؛
و سلامت و ضد آن مبتلا بودن؛
 و دوستى و ضد آن تنفر و انزجار؛
 و راستگوئى و ضد آن دروغگوئى؛
 و حق و درستى و ضد آن باطل و نادرستى؛
 و امانت و ضد آن خیانت؛
 و پاکدلى و ضد آن ناپاکدلى؛
 و چالاکى و ضد آن سستى
و زیرکى و ضد آن کودنى؛
 و شناسایى و ضد آن ناشناسائى؛
 و مدارا و رازدارى و ضد آن رازفاش کردن؛
 و یک روئى و ضد آن دغلى؛
 و پرده پوشى و ضد آن فاش کردن؛
 و نماز گزاردن و ضد آن تباه کردن نماز؛
 و روزه گرفتن و ضد آن روزه خوردن؛
 و جهاد کردن و ضد آن فرار از جهاد؛
 و حج گزاردن و ضد آن پیمان حج شکستن
و سخن نگهدارى و ضد آن سخنچینى؛
 و نیکى به پدر و مادر و ضد آن نافرمانى پدر و مادر؛
 و با حقیقت بودن و ضد آن ریاکارى؛
و نیکى و شایستگى و ضد آن زشتى و ناشایستگى؛
 و خودپوشى و ضد آن خود آرائى و تقیه و ضد آن بى‏پروائى؛
 و انصاف و ضد آن جانبدارى باطل؛
و خودآرائى براى شوهر و ضد آن زنا دادن؛
 و پاکیزگى و ضد آن پلیدى؛
و حیا و آزرم و ضد آن بى‏حیائى؛
 و میانه روئى و ضد آن تجاوز از حد؛
و آسودگى و ضد آن خود را به رنج انداختن؛
و آسان‏گیرى و ضد آن سختى گیرى؛
 و برکت داشتن و ضد آن بى‏برکتى؛
 و تن درستى و ضد آن گرفتارى؛
 و اعتدال و ضد آن افزون طلبى؛
 و موافقت با حق و ضد آن پیروى از هوس
 و سنگینى و متانت و ضد آن سبکى و جلفى؛
 و سعادت و ضد آن شقاوت؛
 و توبه و ضد آن اصرار برگناه؛
 و طلب آمرزش و ضد آن بیهوده طمع بستن؛
و دقت و مراقبت و ضد آن سهل‏انگارى؛
 دعا کردن و ضد آن سرباز زدن؛
و خرمى و شادابى و ضد آن سستى و کسالت؛
 و خوشدلى و ضد آن اندوهگینى؛
 مأنوس شدن و ضد آن کناره گرفتن؛
و سخاوت و ضد آن بخیل بودن.
پس تمام این صفات ( هفتاد و پنج گانه) که لشگریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنینى که خدا دلش را به ایمان آزموده جمع نشود اما دوستان دیگر ما برخى از اینها را دارند و متدرجا همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلى همراه شوند و این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش به دست نیاید خدا ما و شما را به فرمانبرى و طلب ثوابش موفق دارد.